کد مطلب:35558 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:141

صبر بر مرگ عزیزان











در مرگ فرزند «اشعث بن قیس» یكی از سرداران نامی سپاه عراق به او چنین فرمود:


همان اشعث قیس سردار بود
كه خود در سپه نامبردار بود


پسر رفت از او ز دنیا جوان
به اشعث چنین گفت آن مهربان:


به مرگ پسر هستی اندوهناك
جوان خفت آن نازنین زیر خاك


دل آزار و سخت است مرگ پسر
نگویم، گریبان طاقت مدر


اگر در مصیبت شوی بردبار
ندانست، ناچیز پروردگار


به نعمت كند چاره درد ترا
شكیبا كند قلب سرد ترا


توقع چنین دارد از تو پسر
كه اشكت شود در عزا پرده در


چو لبخند سازی غمین آشكار
به سردار من هست این افتخار


وگر اشك حسرت بسازی روان
سر و سینه كوبی به سنگ گران


چو فرمان رسیده است خود از قضا
كس از دست فرمان نگردد رها


بگویم، ز فرزند سردار من
كه او فتنه ای هست در جان و تن


چگونه كنم یاد از این بلا
كه دلخواه گردیده بر مبتلا


به دنبال خود رنجها آورند
چو رفتند نور از بصر می برند


به میلاد او جشن بودت كنون
ز مرگش دلت گشته غرقاب خون


ترا هست اكنون ثوابی گران
در اندوه آن نور چشم جوان


كه تقدیس در آسمانها كنند
دل داغدارت توانا كنند

[صفحه 292]


صفحه 292.